نویسنده: جوجو مویز
مقدمه:
کتاب "دختری که رهایش کردی" اثری پر از احساس و پیچیدگی است که به خواننده خود سفری احساسی به اعماق عشق، از دست دادن و امید را هدیه می دهد. این داستان درباره لوئیس است، زنی که زندگی خود را وقف مراقبت از شوهر فلج خود، ویلم، کرده است. اما با مرگ ویلم، لوئیس ناگهان خود را در دنیایی ناآشنا و غریب میبیند. در این دنیای جدید، لوئیس با شخصیت های متنوعی آشنا میشود و با چالشهای متعددی روبرو میشود که او را به مرزهای تواناییهایش میکشاند.
خلاصه داستان:
لوئیس زندگی خود را وقف مراقبت از ویلم، شوهر فلجش، کرده است. آنها سالها با هم زندگی عاشقانهای داشتند، اما پس از اینکه ویلم بر اثر یک تصادف فلج شد، زندگی آنها بهطور کامل دگرگون شد. لوئیس خود را به عنوان پرستار و مراقبتکنندهی ویلم وقف کرد و از تمام آرزوهای شخصی خود گذشت. اما با مرگ ویلم، دنیای لوئیس به هم میریزد. او ناگهان تنها میشود و هیچ هدفی برای زندگی خود نمییابد.
در این شرایط دشوار، لوئیس به صورت اتفاقی با سام آشنا میشود، مردی که در زندگی ویلم نقش مهمی داشته است. سام، که سالها دوست صمیمی ویلم بوده، از لوئیس میخواهد که به او کمک کند تا ویلم را در یک سفر آخر به سوئیس ببرد. لوئیس ابتدا از این پیشنهاد به وحشت میافتد، اما به تدریج با پذیرش این سفر، فرصتی برای بازنگری در زندگی خود پیدا میکند.
در این سفر، لوئیس نه تنها با خاطرات گذشته ویلم روبرو میشود، بلکه با حقیقتهایی درباره زندگی خود و رابطهاش با ویلم نیز آشنا میشود. او به تدریج متوجه میشود که ویلم همیشه از او میخواسته تا زندگی خود را برای خودش رقم بزند و از قید مراقبت از او رها شود. این سفر، لوئیس را به دنیایی جدید و پر از امید هدایت میکند. او با عشق جدیدی آشنا میشود و به دنبال رویاهای خود میرود.
شخصیت ها:
موضوعات اصلی:
نکات برجسته:
چرا باید این کتاب را خواند؟
"دختری که رهایش کردی" کتابی است که میتواند شما را به شدت تحت تاثیر قرار دهد. این داستان احساسی و عمیق درباره عشق، از دست دادن، امید و یافتن دوباره خودتان است. این کتاب برای هر کسی که به دنبال داستانی احساسی و پر از امید است، توصیه میشود.